مدل دوعاملی عزت نفس
عزت نفس را میتوانیم در کنار واژههایی مثل عشق و آرامش و رشد قرار دهیم که همیشه و همهجا، در مورد آنها و اهمیتشان صحبت میشود، اما وقتی میخواهیم به شکل دقیق تعریفشان کنیم، با مشکل مواجه میشویم.
چنانکه کریستوفر مراک در کتاب عزت نفس خود میگوید، ما هنوز به نقطهای نرسیدهایم که اتفاقنظر قطعی بر روی تعریف عزت نفس وجود داشته باشیم و بتوانیم به سادگی بگوییم که معنی عزت نفس چیست و عزت نفس یعنی چه ؟
اما جالب اینجاست که با همهی ابهامها و اختلافنظرهایی که در تعریف عزت نفس وجود دارد، بر سر اهمیت عزت نفس اختلافی نیست.
در مقالات بعدی در مورد اهمیت و نشانه های کمبود عزت نفس صحبت خواهیم کرد.
مثلاً همهی ما حس میکنیم که عزت نفس، به نوعی میتواند روی مواجههی ما با مشکلات زندگی، روبرو شدن با شکستها، رفتار ما پس از پیروزیها، شادمانی در زندگی، نحوهی مدیریت تعارض، میزان انتقادپذیری، کیفیت روابط عاطفی و دهها حوزهی دیگر تأثیر بگذارد.
ما قصد نداریم در اینجا شما را با انبوه تعریفهای متفاوت و بعضاً متعارض در زمینهی عزت نفس گیج کنیم.
بنابراین ، معیار خود را مدل دوبعدی کریستوفر مراک قرار میدهیم که با بعضی دیگر از کتابهای رایج در این حوزه (مثلاً کتاب شش ستون عزت نفس ناتانیل براندن) نیز همخوانی دارد.
دو عاملی که در این مدل مورد بحث قرار میگیرند، احساس ارزشمندی (Worth) و احساس توانمندی (Competence) هستند:
احساس ارزشمندی و دوست داشتن خودم (Self-liking & Self-worth)
آیا خودم را موجود ارزشمندی میدانم؟
آیا با خودم راحت هستم و به خودم حس خوبی دارم؟
آیا از فکر کردن به خودم لذت میبرم؟
آیا خودم را شایستهی احترام میبینم؟ خودم به خودم احترام میگذارم؟
آیا نگرش مثبتی نسبت به خودم دارم؟
آیا از آنچه هستم راضی ام؟
نگرش خودم نسبت به توانمندیها و شایستگیهایم (Self-competence)
آیا احساس میکنم کارهایی را که انجام میدهم، به خوبی انجام میدهم؟
آیا این حس را دارم که اگر چیزی برایم مهم باشد و برایش تلاش کنم به آن میرسم؟
آیا زمینههای متعددی وجود دارد که در آنها خودم را توانمند بدانم؟
آیا خودم را فردی مستعد و توانمند میدانم؟
مراک در شرح مدل دو عاملی خود، در این بخش، به دو نکتهی مهم نیز اشاره میکند.
نکتهی اول اینکه هر فرد، مستعد بودن و توانمند بودن را با انتظارات خودش میسنجد. چه بسا فردی با تواناییهای کمتر را ببینید که انتظارات چندانی هم از خودش ندارد. به همین علت، در کل، عزت نفس او بیشتر و قویتر باشد. بالعکس، ممکن است فرد بسیار توانمندی را ببینید که انتظاراتی بسیار فراتر از حد تواناییهایش، از خودش دارد. طبیعتاً عزت نفس چنین فردی کاهش خواهد یافت.
نکتهی دومی که مراک اشاره میکند این است که توانمندیها باید در زمینههایی باشند که برای خود فرد، مهم هستند و او آنها را ارزشمند میداند.
مثلاً ممکن است فردی، هوش هیجانی بالایی داشته باشد، اما برای خودش، این حوزه به عنوان یک حوزهی ارزشمند مطرح نباشد و دغدغهاش، مهارت حرف زدن به زبان انگلیسی، مهارت مذاکره و مهارت مدیریت تیم باشد. در چنین حالتی، هنگامی که فرد با خودش خلوت میکند، خود را ضعیف و کمتوان میبیند و طبیعتاً عزت نفس او نیز کاهش مییابد.
بنابراین، نمیتوانید از بیرون یک نفر را ببینید و بر اساس توانمندیهایش (از نگاه خودتان) دربارهی self-competence او قضاوت کنید و سپس، عزت نفس او را هم برآورد کنید.
این مولفه هم به اندازهی مولفهی «احساس ارزشمندی»، درونی است.